پر پر شدم...
من یه عذر خواهی به پسر نازم بدهکارم... رروز دوم مهر روانه مهد کودک شدی.... ولی چه رفتنی!!! اششکی ریختی ... دل همه رو کباب کردی ببخشید مامان که به هر علتی مجبورم تو رو از خودم دور کنم انقدر وابسته هم شدیم که دوری عذاب آوره من درکت میکنم همه نگاههای پر معنی و چشای پر اشک و همه نق نقات و درک میکنم .الهی که وقتی بزرگ شدی شما هم مامان و درک کنی. امروز دو روزه پسر گلم مریض شده .مثل مرغ پرکندهآرام و قرار نداره.. کارم شده دعا کردن پنجشنبه همین هفته قصد دارم واست جشن تولد بگیرم .. تا اون روز خوب خوب شو گلم به خاطر من و به خاطر خودت!! چرا که میخوام اون روز&...
نویسنده :
مامان ليلي
9:27